چین – מילון עברי-עברי
לצערנו, לא נמצאו תוצאות בעברית עבור "چین"
چین
Cathay, comfort, contentment, ease, happiness, peace,
चीन
[
cīna
||
cheen
||
چین
]
► noun country.
China
English equivalent:
China
چین
دوزندگیflounce ==> [.v]: حرکت تند و ناگهانى (بدن)، جست و خیز، چین دار کردن حاشیه لباس، پرت کردن، تقلا کردن، جولانپوشاکcrimp ==> [.v]: چین، طره، جعد موى، مانع، چروکیدن، چین چین و موجدار کردن، پیچش و انقباض عضله درخواب، اغوا کردن، گولfurbelow ==> [.n]: چین، حاشیه چین دار، چین دادن، چین دوختن روىpleat ==> [.v. & n]: چین، چین و شکن، تاه زده، چین چین کردنchitlings ==> (chitterlings & chitlins =) ـ روده کوچک خوک، (کالباس سازى و غیره)، چین، حاشیه چین دارchitlins ==> (chitlings & chitterligns =) ـ روده کوچک خوک، (کالباس سازى و غیره)، چین، حاشیه چین دارchitterlings ==> (chitlings & chitlins =) ـ روده کوچک خوک، (کالباس سازى و غیره)، چین، حاشیه چین دارcrease ==> [.vt. & n]: چین، شکن، خط اطوى شلوار، چین دار کردن، چین دار شدنcrispiness ==> تردى، چین، پیچ، موجflexure ==> [.n]: خمیدگى، خم، انحناء، چینfluting ==> آرایش راه راه، آرایش شیارى، چینfold ==> [.v]: تا، تا کردن، چین، آغل گوسفند، دسته یا گله گوسفند، حصار، چندان، چند لا، بشکست خود اعتراف کردن، به کسب یا شغل پایان دادن، در آغل کردن، جا کردن، تاه کردن، تاه زدن، پیچیدن، تاه خوردن، به هم آمیختن fold frill ==> [.n]: چین، حاشیه چین دار، زواید، تزیینات، پیرایه، چیز بیخود یا غیر ضرورى، افراط، لذت، تجمل، لرزیدن (از سرما)، حاشیه دوختن بر، ریشه دار کردنfringe ==> [.vt. & n]: حاشیه، سجاف، کناره، حاشیه دار کردن، ریشه گذاشتن به، چتر زلف، چین، لبه fringe offset ==> [.vt. & n]: جبران کردن، افست، چاپ افست، جابجاسازى، مبدا، نقطه شروع مسابقه، چین، خمیدگى، انحراف، وزنه متعادل، رقم متعادل کننده، متعادل کردن، خنثى کردن، چاپ افست کردن واژه هاى شامل offset
Virsion 2.0