تراشه – מילון עברי-עברי
לצערנו, לא נמצאו תוצאות בעברית עבור "تراشه"
تراشه
chip ==> [.v. & n]: لپ پریده کردن یا شدن، ژتن، ریزه، تراشه، مهره اى که در بازى نشان برد و باخت است، ژتون، ورقه شدن، رنده کردن، (به صورت جمع) سیب زمینى سرخ کرده chip excelsior ==> متعال، برتر، تراشه، خرده نجارىflinders ==> تراشه، خرده شیشه و امثال آن، قطعات شکستهfoil ==> [.v]: جاى نگین، تراشه، ته چک، سوش، فلز ورق شده، ورق، سیماب پشت آینه، زرورق، بى اثر کردن، عقیم گذاردن، خنثى کردن، دفع کردن، فلز را ورقه کردن foil paring ==> [.v]: سرشاخه چیدن، قسمت هاى زائد چیزى را چیدن، تراشیدن، چیدن، کاستن، پوست کندنramentum ==> تراشه، قسمت یا جزء بسیار ریزribbon ==> [.v. & n]: نوار، روبان، نوار ماشین تحریر، نوار ضبط صوت و امثال آن، نوار فلزى، تسمه، تراشه ribbon shaving ==> [.vt. & n]: تراشیدن، رنده کردن، ریش تراشى، تراشslither ==> لغزش، غلت، آشغال، سنگریزه، تراشه، شکاف، سریدن، خزیدن، غلتیدنsliver ==> [.vt. & n]: تکه باریک، تراشه، قاش، ته جاروب، آشغال، فتیله نخ، بریدن، قاش کردن، تراشه کردن، چاک خوردنsplint ==> [.vt. & n]: برآمدگى کوچک، توفال، آهن نبشى، خرد و قطعه قطعه کردن، تراشه کردن، تراشه، نوار یا تراشه اى که براى بستن استخوان شکسته به کار مى رودsplinter ==> [.v. & n]: باریکه چوب، تراشه، خرده شیشه، تراشه کردن، متلاشى شدن و کردنswarf ==> (انگلیس) تراشه، برادهflake ==> [.v]: تکه کوچک (برف و غیره)، ورقه، پوسته، فلس، جرقه، پوسته پوسته شدن، برفک زدن تلویزیون flake matchwood ==> [.n]: یک تکه چوب، چوب کبریتscrapingsshred ==> [.vt. & n]: پاره، تکه، ریز، خرده، ذره، سرتکه پارچه، پاره کردن، باریک بریدن
Virsion 2.0